شب تولد


سیـــبِ ســبزم

ول کن!

یادم به روزی میوفته که منو دوستم واسه جشن دعوت نامه درست میکردیم و

از هرکس ورودی 200 تومن میگرفتیم

و اون پول رو خرج پفک و خوراکی و جایزه های جشن میکردیم

منو یاد وقتی میندازه که اومدم شعبده بازی کنم وسایلام از زیر در قل خورد رفت بیرون 

یه روسری نارنجی و چنتا گلوله ...

یاد وقتی که چیستان پرسیدم و  جایزه اش  یه پاکن بود

یاد وقتی که اهنگ اقای سبزی فروش میخوندن و ...

یا وقتی مامانم شربت ابلیمو درست کرد و پریا

همون که از دبی اومده بود همشو سرکشید :))

خلاصه یادش بخیر 

مرور خاطرات برام لذت بخشه 

هیچوقت باورم نمیشد یه روز بشینم اینارو بنویسم 

کاش میشد زمانو گرفت و زد تو سرش و گفت نکبت انقد زود نرو من هنوز وسایلامو جا گذاشتم من هنوز ادمام اون لا به لا موندن 

چرا انقد زود میری ؟

چرا منو پیر میکنی ؟

.

.

.

 

دارن ترقه میندازن 

یه جورایی بوی عید میاد 

همون عیدی که بخاطر کرونا عید نبود 

عیدی که بوش از اسفند به اواخر فروردین داره بلند میشه عید واسم لذت بخشه 

عیدو ترقه منو یاد یه نفر میندازه 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 20 فروردين 1399برچسب:,ساعت 21:7 توسط سیبِ سبزم| |


Power By: LoxBlog.Com